آينده
امروز وقتی داشتم شیشهها رو با روزنامه پاك ميكردم ياد سريالي افتادم كه چند سال پيش نشون ميداد. سريال جريان مردي بود كه هر روز صبح با روزنامهاي مواجه ميشد كه يه گربه براش ميآورد، اون روزنامه خبر...
View Articleمشتي از خروار، كشـفالمحجـوب
نقاشي: رضا بدرالسما برخی معتقند کشفالمحجوب كهن ترين رساله فارسي در عرفان اسلامي است که توسط علي اين عثمان الجلابي الهجويري میان سالهاي ۴۸۱ تا ۵۰۰ هجري تأليف شده است. كشفالمحجوب علاوه بر اشتمال بر...
View Articleآسـمـانـي
ذرههـای آسـمـانریختـه در دسـت مـنمـن چـرا غمـگیـن شـوم؟تا تـو هسـتی هـسـت مـن ... فريبا ششبلوكي
View Articleيك عصر باراني
وقتی استاد، خانم روسری سفید خطابت میكند ـ يك لحظه فكر ميكني كه چرا صبح تصميم گرفتي اين روسريات را سر كني! ـ و جايت را عوض كه بيا ميز اول بنشين، لابد بايد ناراحت شوي! خب راستش كمي ناراحت شدم البته...
View Articleنوبـهار
نوبهار آمد و هنگام طرب در گلزارچه بهاری که ز دلها ببرد صبر و قرار ساقیا خیز که گل رشک رخ حورا شدبوستان جنت و می کوثر و طوبیست چنار کار می ساز که بیمی نتوان رفت به باغمست رو سوی چمن تات کند باغ...
View Articleمن امشب هفت شهر آرزوهایم چراغان است.
بالاخره آمدی. خوشحال و سرمست بود. برایم تعریف می کرد، نه می نوشت. شادی اش پیدا بود از پس کلمات. دعا کرده بودیم زیاد. برآورده کردی اش، به بهترین صورت. همانی که برای من آرامش محض بود. حالا برای او....
View Articleهمزاد عاشقان جهان
/* /*]]>*/ ما عشق را به مدرسه بردیم در امتداد راهرویی کوتاه بر پله های سنگی دانشگاه و میله های سرد و فلزی گل داد و سبز شد آن روز، روز چندم اردیبهشت یا چند شنبه بود نمی...
View ArticleArticle 2
اي پسر عمران!هرگاه بنده اي مرا بخواند آن چنان به سخن او گوش مي سپارم كه گويي بنده اي جز او ندارم، اما شگفتا كه بنده ام همه را چنان مي خواند كه گويي همه خداي اويند جز من.
View Articleیادت بخیر ای پدر! کانون عشق بودی و سرمنزل امید
مهتابیترین شامگاه... همین امشب است پدر اما جای تو خالیست در عطر آب و عطسههای انار جای تو خالیست در گوشهی حیاط خانه صندلی خاطرهپس آن همه پسین پونه نشین را نی زنی کجاست تا از گذرگاه ماه و گریه و...
View Articleزبان خامه ندارد سر بيان فراق
وقتي مي خواهم برايش از كتاب كوچك دعاي روزهاي رمضان بگويم كه سحرگاه يكي از روزهاي خوب 9 سالگي ام برايم خريده بودي، ناخودآگاه اشك از چشمانم سرازير مي شود. سر سجاده نماز نشسته ایم. اولين سحر از رمضان...
View Articleآينده
امروز وقتی داشتم شیشهها رو با روزنامه پاك ميكردم ياد سريالي افتادم كه چند سال پيش نشون ميداد. سريال جريان مردي بود كه هر روز صبح با روزنامهاي مواجه ميشد كه يه گربه براش ميآورد، اون روزنامه خبر...
View Articleمشتي از خروار، كشـفالمحجـوب
نقاشي: رضا بدرالسما برخی معتقند کشفالمحجوب كهن ترين رساله فارسي در عرفان اسلامي است که توسط علي اين عثمان الجلابي الهجويري میان سالهاي ۴۸۱ تا ۵۰۰ هجري تأليف شده است. كشفالمحجوب علاوه بر اشتمال بر...
View Articleآسـمـانـي
ذرههـای آسـمـان ریختـه در دسـت مـن مـن چـرا غمـگیـن شـوم؟ تا تـو هسـتی هـسـت مـن ... فريبا ششبلوكي
View Articleيك عصر باراني
وقتی استاد، خانم روسری سفید خطابت میكند ـ يك لحظه فكر ميكني كه چرا صبح تصميم گرفتي اين روسريات را سر كني! ـ و جايت را عوض كه بيا ميز اول بنشين، لابد بايد ناراحت شوي! خب راستش كمي ناراحت شدم البته...
View Articleنوبـهار
نوبهار آمد و هنگام طرب در گلزار چه بهاری که ز دلها ببرد صبر و قرار ساقیا خیز که گل رشک رخ حورا شد بوستان جنت و می کوثر و طوبیست چنار کار می ساز که بیمی نتوان رفت به باغ مست رو سوی چمن تات کند باغ...
View Articleمن امشب هفت شهر آرزوهایم چراغان است.
بالاخره آمدی. خوشحال و سرمست بود. برایم تعریف می کرد، نه می نوشت. شادی اش پیدا بود از پس کلمات. دعا کرده بودیم زیاد. برآورده کردی اش، به بهترین صورت. همانی که برای من آرامش محض بود. حالا برای او....
View Articleهمزاد عاشقان جهان
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* /* >*/ /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0;...
View ArticleArticle 2
اي پسر عمران! هرگاه بنده اي مرا بخواند آن چنان به سخن او گوش مي سپارم كه گويي بنده اي جز او ندارم، اما شگفتا كه بنده ام همه را چنان مي خواند كه گويي همه خداي اويند جز من.
View Articleیادت بخیر ای پدر! کانون عشق بودی و سرمنزل امید
مهتابیترین شامگاه... همین امشب است پدر اما جای تو خالیست در عطر آب و عطسههای انار جای تو خالیست در گوشهی حیاط خانه صندلی خاطره پس آن همه پسین پونه نشین را نی زنی کجاست تا از گذرگاه ماه و گریه و...
View Articleزبان خامه ندارد سر بيان فراق
وقتي مي خواهم برايش از كتاب كوچك دعاي روزهاي رمضان بگويم كه سحرگاه يكي از روزهاي خوب 9 سالگي ام برايم خريده بودي، ناخودآگاه اشك از چشمانم سرازير مي شود. سر سجاده نماز نشسته ایم. اولين سحر از رمضان 1430...
View Article
More Pages to Explore .....